شیرجه 3 دزد در هوای سرد زمستانی به رودخانه
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۸۸۷۳۴۳
حوادث رکنا: 4 دزد کابل های سیم برق آبادان که در صحنه فرار خودرویشان هدف گلوله پلیس قرار گرفته بود وقتی به کنار رودخانه بهمنشیر رسیدند یکی پس از دیگری در هوای سرد زمستانی به رودخانه شیرجه زدند اما یکی از آنها دستگیر شد.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، ساعت 5 صبح یکشنبه 8 بهمن ماه امسال ماموران تجسس کلانتری 13 آبادان در حال گشت زنی در منطقه تانکی 2 بودند که متوجه خاموشی و قطع برق در برخی از نقاط این منطقه شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماموران که به این خاموشی ها مشکوک شده بودند گشت زنی های خود را به صورت ویژه ادامه دادند تا اینکه مشاهده کردند 4 جوان در حال سرقت Stealing کابل های هوایی در این منطقه هستند.
همین کافی بود تا ماموران برای دستگیری دزدان کابل های برق که باعث خاموشی محله های منطقه تانکی 2 شده بودند وارد عمل شوند که در این مرحله دزدان سوار بر خودروی پراید سفید رنگی که پلاکش را پوشانده بودند پا به فرار Escape گذاشتند.
تعقیب و گریز پلیسی شروع شد و دزدان بدون توجه به دستور ماموران با حرکات مارپیچ و سرعت زیاد سعی داشتند از سایه پلیس Police فرار کنند که در این مرحله ماموران اقدام به تیراندازی به سمت خودروی دزدان کردند تا اینکه خودروی متهمان در منطقه کوی قدس در کنار رودخانه بهمنشیر متوقف شد.
3 تن از دزدان با وجود سردی هوا به داخل رودخانه بهمنشیر شیرجه زده و توانستند پا به فرار بگذارند اما راننده خودروی قبل از فرار همراه همدستانشان از سوی ماموران دستگیر شد و در بازرسی از خودروی متهم ، کابل های برق سرقتی، قیچی های برش کابل به دست آمد.
دزد جوان به ماموران گفت: هربار که قصد سرقت داشتیم، همراه 3 تن از دوستانم تا ساعت 4 صبح سرگرم مصرف مواد مخدر Drugs صنعتی شیشه بودیم و سپس ساعت 5 صبح که فکر می کردیم گشت های پلیسی کمتر در خیابان ها هستند برای دزدی theft وارد عمل می شدیم.
ماموران در بازجویی های پلیسی پی بردند که متهم و همدستانشان از دزدان سابقه دار آبادان هستند.
بنا به این گزارش، تجسس های پلیسی برای دستگیری 3 متهم فراری این پرونده در دستور کار ماموران پلیس آبادان قرار دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
علی رنجکش
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
شهاب حسینی عزادار شد
اولین تصاویر از خودروی ستاره استقلال بعد از تصادف + علت واژگونی
تجاوز دیوید کاپرفیلد شعبده باز بزرگ به دختر 17 ساله / او مرا با نوشیدنی بیهوش کرد و ..!
اعتراف به تجاوز پای چوبه دار در زندان کرج
سرقت عجیب از طلافروشی در تبریز / سارقان تونل حفر کردند و 10 کیلو طلا بردند + عکس
برفبازی یواشکی ماشین پلیس شب گذشته در تهران
اتفاقات عجیب و دیدنی از روز برفی در تهران + فیلم و عکس
مفقود شدن دختر فوتبالیست / این دختر 24 ساله چند ساعت بعد در بیمارستان پیدا شد
خواهر مطلقه ام پیشنهاد وقیحانه ای به من داد و..!
نقشه شوم یک مرد برای زن جوانش که از سوئد به ایران سفر کرده بود!
زن 22 ساله وقتی تنهایی به سفر رفت کارمند هتل پیشنهاد عجیبی داد و..!
احتمال وقوع زلزله بزرگ در تهران وجود دارد / مرد پیش بینی زلزله از گسل جوان تهران چه می گوید؟ فیلم و عکس
قهرمان کشتی از 14 سالگی دزد بود!/ فریدون سرنوشت عجیبی دارد! + فیلم و عکس
فیلم عجیب یک مادر قبل از خودکشی برای پسر 4 ساله اش+ عکس
یک اتفاق نادر در فرودگاه مهرآباد در پی بارش برف +عکس دیدنی از تیک آف در جا
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۸۸۷۳۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک مکالمه بیسیمی با عراقیها درباره صدام
چیزی طول نکشید که سروکله تانکها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپیجی هم از پس آنها برنمیآمدیم؛ آرپیجی به تانکها میخورد، کمانه میکرد؛ اما بچهها ناامید نمیشدند و با نارنجک ادامه میدادند تاکمی سرعت پیشروی تانکها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت میکردیم تا بقیه یگانها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.
به گزارش ایسنا، بهرهگیری از انگیزههای دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزیشده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند و باعث میشود که نبرد بیتالمقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، همزمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوههای شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:
سردار کریم نصر اصفهانی از رزمندگان و جانبازانی است که در جریان عملیات بیتالمقدس در سال ۱۳۶۱ فرمانده گردان موسی بن جعفر (ع) لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بوده است. وی در بخشی از جلد یک کتاب خود با عنوان «به اروند رسیدیم» به بیان خاطرات خود از این عملیات پرداخته است:
اردیبهشت بود و بهجای هوای مطبوع و نسیم دلانگیز بهاری، گرمای نزدیک چهل درجه خوزستان، خون ما را به جوش آورده بود؛ ولی شور و حال عجیبی بین همه بچهها موج میزد. همگی عزم خود را جزم کرده بودیم تا عملیات بزرگی را در تاریخ ثبت کنیم.
منطقه عمومی عملیات در میان چهار مانع طبیعی محصور بود؛ از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هورالهویزه منتهی میشد و در نهایت به دژ مرزی میرسید.به سمت رودخانه کارون حرکت کردیم. ما تابهحال پلی با این عظمت ندیده بودیم؛ عملیات احداث آن در حد خلق یک حماسه و کار بچههای مهندسی ارتش بود.
نیروها به نوبت در صف ایستاده بودند تا از پل عبور کنند. سرپل، قبل از ورود نیروها گوسفند قربانی کردند. بچهها یکییکی از روی پل رد میشدند. پل زیر پایشان به لرزه درآمده بود و هیجان وصفناپذیری در بچهها ایجاد شده بود. امواج آب، بچهها را بدرقه میکرد و نوازش قطرات آب بر صورتشان گویا به آنها خوشامد میگفت.
غرب رودخانه کارون، روستای کفیشه قرار داشت که ساکنانش با شروع جنگ، روستا را ترک کرده بودند و تعدادی از بچههای ما مستقرشده بودند. ما بعد از عبور از کارون به آن روستا رفتیم و نماز مغرب و عشا را خواندیم و منتظر ماندیم تا دستور عملیات صادر شود.
از روستای کفیشه تا جاده آسفالت، حدود ۲۵ کیلومتر فاصله بود؛ ولی ما مجبور بودیم سه چهار کیلومتر به سمت چپ مایل شویم و دوباره برگردیم تا دشمن را دور بزنیم؛ یعنی حدود سی کیلومتر پیادهروی داشتیم.
نزدیک صبح شد و ما همچنان در مسیر بودیم. حدود نه ساعت پیاده راهرفته بودیم و رمق نداشتیم و پاهایمان داخل چکمه مورمور و سوزنی میشد. نماز صبح را همانطور چکمه پوشیده خواندیم و دوباره حرکت کردیم.
نبرد با تانکها
بین ما و یگانهای قرارگاه نصر، یک گپ افتاده بود و آنها هنوز به ما ملحق نشده بودند که خیلی خطرناک بود. دشمن متوجه حضور ما در منطقه شده بود؛ چون وقتی با دوربین نگاه کردم، دیدم حدود ۲۰۰ لاکپشت از دور دارند سمت ما میآیند و گردوخاک راه انداختهاند.
چیزی طول نکشید که سروکله تانکها و نفربرهای عراقی روی جاده آسفالت پیدا شد. ما حتی با آرپیجی هم از پس آنها برنمیآمدیم؛ آرپیجی به تانکها میخورد، کمانه میکرد؛ اما بچهها ناامید نمیشدند و با نارنجک ادامه میدادند تاکمی سرعت پیشروی تانکها را بگیرند. ما باید چند روز مقاومت میکردیم تا بقیه یگانها به ما الحاق شوند و پاتک را جواب دهیم.
همانطور که بچههای لشکر نجف اشرف که سمت چپ ما بودند بهطرف جنوب رفتند تا طرف دیگر جاده را تکمیل کنند و به یگانهای قرارگاه نصر ملحق شوند، چهار لولی عراقیها شروع به شلیک کرد. حدود دو ساعت صدای شلیک عجیبوغریب، رعب و وحشت غیرقابل وصفی در منطقه راه انداخته بود.
من تابهحال چنین چیزی ندیده بودم. تانکهای دشمن لحظهبهلحظه به ما نزدیکتر میشدند و خمپارهها و توپهایشان منطقه را دیوانهوار شخم میزدند و میخواستند ما را وادار به عقبنشینی کنند؛ اما بچهها هم کوتاه نمیآمدند. یکی از آن بچهها سید اصغر تحویلیان بود که علاوه برداشتن شجاعت، بمب انرژی و شوخطبع هم بود و لحظهای آرام و قرار نداشت. اصغر و حسن نصر اصفهانی هم پشت سنگر نشسته بودند و پاتک دشمن را پاسخ میدادند.
جلسات فرماندهی با حسین خرازی، مصطفی ردانی پور و بقیه بچهها مرتب برقرار بود تا اوضاع را بررسی و اطلاعرسانی کنیم. حسین خرازی گفت: «باید سعی کنید که امشب دو گردان تعویض بشود. گردان عباس فنایی و گردان منصور رئیسی و اگر عملی نشد؛ مجبور هستیم یکشب عملیات را عقب بیندازیم تا شما عوض شوید؛ چون دو محور است. یکی بغل جاده و یکی هم بغل این خاکریز که باید تقریباً به فاصله یک کیلومتر از خاکریز باشد. بعد هم نگاهی به من کرد و گفت آقا کریم به من اطلاع دادند که شما همعصر درگیر بودید و چند تا تانک و ماشین دشمن را زدید.»
سید حسن حسینی هرندی؛ مسئول استراق سمع در تائید حرف حسین خرازی و برای تلطیف فضا گفت: «من پشت بیسیم میشنیدم وقتیکه نیروهای ما تانکهای عراقی را زدند، عراقیها با عصبانیت میگفتند؛ اینها را بزنید. مواظب باشید. در ضمن خیلی به آنها دلداری میداد و شروع کرد به گفتن اینکه سمت چپ و راستتان را بپوشانید.»
بعد ما دیدیم؛ یک مقدار به اعصابشان مسلط شدند، بنابراین وارد کار شدیم؛ بسمالله گفتیم و او را صدا زدیم. بیسیمچی عراقی گفت: «چه کسی صدا میزند؟ گفتم میشل ابلح است که صدا میزند! آقا کفرش درآمد! یک مقدار سربهسر آنها گذاشتیم. وقتی اعصابش داغون شد، دیگر حرف نزد.»
حدود نیم ساعت یا سهربع بعد دوباره تماس گرفت و گفت: کیستی؟ گفتم: صدام حسین از کاخ ریاست جمهوری. وقتی بیسیم چی گزارش میداد تلفاتمان اینقدر است؛ میگفتم: خب فدای سر صدام! این را که میگفتم خیلی عصبانی میشد و شروع میکرد به دادوبیداد عربی. همگی خندیدیم و حسین خرازی بعد از شنیدن خاطره جالب سید حسن، نقشه منطقه عملیاتی را باز کرد و مأموریت تکتک گردانها را برای ما توضیح داد.
منبع:
مساح، مرتضی، به اروند رسیدیم (جلد ۱)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۵۷، ۱۵۸، ۱۵۹، ۱۶۱، ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۶۴اسفالت
انتهای پیام